دل نوشته های پرنده مهاجر |
|||||
پسرکی دو خط سیاه موازی روی تخته کشید خط اولی به دومی گفت ما میتوانیم
عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ عشق فقط میگه: تو ماله منی .
میونه خواب و بیداری تو رو میدیدم انگاری
درباره وبلاگ ![]() این پرنده مهاجر همیشه عاشق پرواز حالا با بالی شکسته میخونه چه غمگین آواز توی یک هجرت جمعی دست بیرحمه صیاد اونو از جفتش جدا کرد با تنهایی آشنا کرد نجوای دو جفت عاشق روی شاخه های تنها شعری عاشقانه بود صدای قشنگ بالش تو فضای بی کرانه بهترین ترانه بود حالا تنها حالا خسته با دلی از غم شکسته بی صدا تر از همیشه با خودش تنها نشسته با صدای غم گرفتش شعر تنهایی میخونه سوز غمگین صداشو اونی که تنهاست میدونه ************* از اینکه به کلبه درویشی من اومدین بسیار خوشحالم. من نیما متولد 1366هستم ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() پيوندها
![]() نويسندگان |
|||||
![]() |